دسته بندی : <-CategoryName->

http://www.8pic.ir/images/44796315948501430842.jpg

 

قطـــار ِ خطّ لبت راهـــی سمرقند است

بلیت یک سره‌ از اصفهان بگو چند است؟

عجب گلــــی زده‌ای بـــاز گوشـــه‌ی مـویت

تو ای همیشه برنده ! شماره‌ات چند است؟

بــــه تــــوپ گـرد دلـــم بــاز دست رد نزنی

مگر «نود» تو ندیدی عزیز من «هَند» است

همین کـــه می‌زنیَش مثل بید می‌لرزم

کلید کُنتر برق است یا که لبخند است؟

نگاه مست تــو تبلیـغ آب انگور است

لبت نشان تجاری شرکت قند است

بِ ... بِ ... ببین کــــــه زبــانم دوبــاره بند آمد

زی... زی... زی... زیرِسر برق آن گلوبند است

نشسته نرمیِ شالی به روی شانه‌ی تو

شبیه برف سفیدی کـــه بر دماوند است

دوبـــاره شاعــر «جغرافیَ» ت شدم، آخر

گلی جوانی و «تاریخ» از تو شرمنده ست

چرا اهالــی این شهر عـــاشقت نشونــد ؟

چنین که عطر تو در کوچه‌ها پراکنده است

به چشم‌های تو فرهادها نمی‌آیند

نگاه تو پــی یک صید آبرومند است

هزار «قیصر» و «قاسم» فدای چشمانت

بِکُش! حلال! مگر خون‌بهای ما چند است؟

نگاه خسته‌ی عاشق کبوتر جَلدی است

اگر چه مــی‌پرد امــا همیشه پابند است

نسیم، عطر تو را صبــح با خودش آورد

و گفت: روزی عشاق با خداوند است

رسیـــدی و غــزلـــم را دوبـــــــاره دود گرفت

نترس – آه کسی نیست - دود اسفند است


برچسب‌ها:

می‌گریزی از من و دائم عاشقت را می‌دهی بازی

می‌شوی آهـوی تهرانـی، می‌شوم صیاد شیرازی

فتـح دنیا کار آن چشم است، خون دل‌ها کار آن ابرو

هر لبت یک ارتش سرخ است گیسوانت لشگر نازی

بس که خواندی «لیلی و مجنون» جَوّ ابیاتم «نظامی» شد

مـی‌خــورَد  یک  راست  بر  قلبــم  از  نگاهت  تیـــر طنازی

وقت رفتــن چهــره‌ی شادت حـالت ناباوری دارد

مثل بغض دختر سرهنگ در شب پایان سربازی

در صدایت مثنــوی لرزید تا گذشت از روبـــروی مــا

با نگاهی تند و پر معنا، یک بسیجی با موتور گازی

ناخنت را می‌خــوری آرام  پلکهایت می‌خــورد بـــر هـــم

عاشق آن شرم و تشویشم پیش من خود را که می‌بازی

عکسی از لبخند مخصوصت با سری پایین فرستادم

مادرم راضــی شد و حالا مانده بابایت شود راضــی

در کلاس از وزن می‌پرسی، با صدایت می‌پرم تا ابر

آخرش شاعر نخواهی شد پیش این استاد پروازی

طبع بازیگوش من دارد می‌دود دنبال تو در دشت

مـی‌پَرَم از بیت پایانـــی باز هــم در بیت آغــازی

می‌گریزی از من و دائم عاشقت را می‌دهی بازی

می‌شوی آهوی تهرانی، می‌شوم صیاد شیرازی ...


برچسب‌ها:

حس خوب

 

خوبِ من! حیف است حال خوبمان را بد کنیم 

 راه رود جاری احساسمان را سد کنیم

 

عشق، در هر حالتی خوب است؛ خوبِ خوبِ خوب

پس نباید با "اگر" یا "شاید" آن را بد کنیم

 

دل به دریا می‌زنم من... دل به دریا می‌زنی؟

تا توکّل بر هر آنچه پیش می‌آید کنیم

 

جای حسرت خوردن و ماندن، بیا راهی شویم

پایمان را نذر راه و قسمتِ مقصد کنیم

 

می‌توانی، می‌توانم، می‌شود؛ نه! شک نکن

باورم کن تا "نباید" را "فقط باید" کنیم

 

زندگی جاریست؛ بسم الله... از آغاز راه    ...

نقطه‌های مشترک را می‌شود ممتد کنیم

 

آخرش روزی بهار خنده‌هامان می‌رسد

پس بیا با عشق، فصل بغضمان را رد کنیم

 

:: رضا احسان‌پور :: مجموعه غزل «چه حرف‌ها   »


برچسب‌ها:

مشکلی نیست ، بگویند طرف کم دارد

دسته بندی : <-CategoryName->

 

 

مشکلی نیست ، بگویند طرف کم دارد

حال دیوانه کجا قصه مبهم دارد

 

جبرئیلم اگر امروز ، به من خرده نگیر

دکمه در دکمه تنت حضرت مریم دارد

 

باز با ارتش زیبایی تو درگیرم

خط چشمت خبر از خط مقدم دارد

 

لای موهات اسیرم ، تو مرا دار بزن !

آنکه پیروز شده حق مسلم دارد

 

بعد هر حادثه امداد رسانی رسم است

لعنتی ! لمس تنت زلزله بم دارد

 

وعده های سر خرمن همه ارزانی شیخ

با تو هر لحظه دلم میل جهنم دارد

 

علی صفری


برچسب‌ها:

سلولی انفرادی میخواهم

دسته بندی : <-CategoryName->

سلولی انفرادی میخواهم

از جنس آغوشت

دیوارهایش چنان نزدیک که انفرادی اش حس نشود

زندانبان خوبی

باش قفل کردی کلیدت را قورت بده

ترسی از تشنگی و گرسنگی نیست

چشم ها و لب هایت را دارم

فقط !

سهم هر روزه ام را کم نکن .


برچسب‌ها:

مرد واقعی کیهههه؟؟؟؟

دسته بندی : <-CategoryName->
عکس در حال بارگذاری است. لطفا چند لحظه صبر کنید.

برچسب‌ها:

لحـظـــهـ هـــآیَـم مـــآل تــو ..

بـهـ ـ قیـمـتـــِ صـِـفـر " تـومــَـלּ "

هَمـیـن کــِ

تـــو کنـــآر مــלּ بــآشــی ؛

خوشبخت ترین انـســـآنـَم ........


برچسب‌ها:

از وقتی شدی تو مال من...

دسته بندی : <-CategoryName->



برچسب‌ها:

شعر فوق العاده حامد عسکری

دسته بندی : <-CategoryName->

 

 

شانه ات رادیر آوردی سرم را باد برد

خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد

 

من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند

نیمم آتش سوخت،نیم دیگرم را باد برد

 

از غزلهایم فقط خاکستری مانده به جا

بیت های روشن و شعله ورم را باد برد

 

با همین نیمه همین معمولی ساده بساز

دیر کردی نیمه ی عاشق ترم را باد برد

 

بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت

وا نشد بدتر از آن بال و پرم را باد برد

 

حامد عسکری

 


برچسب‌ها:

 

 
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر 
با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر 

درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم 
قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر 

بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار 
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر

هر شبِ عمرم به یادت اشک می ریزم ولی 
بعدِ حافظ خوانیِ شب های یلدا بیشتر 

رفته ای ... اما گذشتِ عمر تاثیری نداشت 
من که دلتنگ توام امروز ... فردا بیشتر

زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ تر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر 

هیچ کس از عشق سو غاتی به جز دوری ندید 
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر 

بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی :"عاشقم" 
خون انگشتم بر آجر حک کنم : ما بیشتر... 

====

( از مجموعه سرمه ای حامد عسکری)

 


برچسب‌ها:

 

نهاده است به غبغب ترنج قالی کرمان

نشانده بر عسل لب انارهای بدخشان

نشسته است به تختی به تختی از گل و کاشی

سی و سه بافه رها کرده در شکوه سپاهان

سپرده روسری اش را به بادهای مخالف

به بادهای رها در شب کویر خراسان

دو دست داغ و نحیفم میان زلف پریشش

لوار شرجی قشم است در شمال شمیران

برآن شدم که ببوسم عروس شعر خودم را

ببوسمش به خیال گلابگیری کاشان

غزل رسید به آخر هنوز اول وصفم

همینقدر بنویسم فرشته ایست به قرآن

حامد عسکری

 


برچسب‌ها:

گالری عکس عاشقانه

دسته بندی : <-CategoryName->

داستان غم انگیز عاشقانه

دسته بندی : <-CategoryName->

حتما حتما بخونيد ولي جاي اشک ريختن يکم فکر کنيد ........

.

-نميخوام لطفا ديگه به اين شماره زنگ نزنيد وگرنه مجبور ميشم خطمو عوض کنم....

تلفنو قطع کردم و بلند بلند زدم زير گريه

جوري که مامانم اومد بالا و منو دي

-نازنين چت شده؟ ... (ادامه مطلب)


برچسب‌ها:

 

غم که می‌آید در و دیوار، شاعر می‌شود

 در تو زندانی‌ترین رفتار شاعر می‌شود


 می‌نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی

 خط‌کش و نقاله و پرگار، شاعر می‌شود


 تا چه حد این حرف‌ها را می‌توانی حس کنی؟

 حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می‌شود


 تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم

 از تو تا دورم دلم انگار شاعر می‌شود


 باز می‌پرسی: چه‌طور این‌گونه شاعر شد دلت؟

 "تـــ♥ـــو" دلــت را جــای مــن بــگــذار #شــاعــر مــیــشــود


 گرچه می‌دانم نمی‌دانی چه دارم می‌کشم

 از تو می‌گوید دلم هر بار شاعر می‌شود

 

نجمه زارع


برچسب‌ها:
نویسنده: مسعود نوذری | شنبه 14 تير 1393برچسب:نجمه زارع,شعر عاشقانه,عشق,najme zare,love, - 1:58

me and u

دسته بندی : <-CategoryName->

 عکس های عاشقانه

 


برچسب‌ها:
نویسنده: مسعود نوذری | شنبه 14 تير 1393برچسب:عکس عاشقانه,love,عشق, - 1:53

آخرین مطالب

» گنجینه "هزارویک شب 1001 داستان" ( 1395/08/01 )
» شعر بمب جنون علیرضا آذر ( 1394/03/01 )
» شعر اتاق علیرضا آذر ( 1394/03/01 )
» می‌شوی آهـوی تهرانـی، می‌شوم صیاد شیرازی ( 1394/03/01 )
» صحنه... علیرضا آذر ( 1394/03/01 )
» نعنای تند/ مزّه ی اُربیت / سوء ظن! ( 1394/03/01 )
» تــو را با خــاک یکسان می کنم روزی کـــه برگردی ( 1394/03/01 )
» چون شورشی که سلطه ی خان را به هم زده ست ( 1394/02/19 )
» بازیچه ی آهو شدن را دوست می دارم ( 1394/02/19 )
» من‌که در بندم کجا ؟ میدان آزادی کجا ؟ ( 1394/02/19 )
» عاشق که باشی بیت‌های محشری دارد ( 1394/02/19 )
» حساسیت به میخک و مریم گرفته‌ای ( 1394/02/19 )
» تکـه یخی که عـاشـق ابــر ِ عـذاب می شود ( 1394/02/16 )
» دختر ِ شیخ! بهـــار آمده غم جایــز نیست ( 1394/01/09 )
» ای لب تــو قبله ی زنبورهــــای سومنـات ( 1393/12/09 )
» نشسته در حیاط و ظرف چینـی روی زانــویش ( 1393/12/09 )
» روسری فهمیده دارد صبر من سر می رود ( 1393/12/09 )
» دختر ِ سعدی! ( 1393/12/06 )
» دختر ِ فردوسی! ( 1393/12/06 )
» و من با تکیـــه بر چشم تو ثابت می کنم روزی ( 1393/12/06 )
» گفته بودی خوشت از ما نمیاید، به درک ( 1393/12/06 )
» هوایِ داغِ بندر کُش ( 1393/12/06 )
» دوباره چــرخ می‌زنــم شبیه یک الکترون ( 1393/12/06 )
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد

لینکستان

نویسندگان

ADS

درباره ما