چون شورشی که سلطه ی خان را به هم زده ست

گلهـــای  دامن  تـــو  خـزان  را  بـــه  هــم  زده ست

حل می شود  تمـــام تنت  در مسیر باد

رقص تو باز نظم جهان را به هم زده ست

لب های سرخ توست...پر از واژه ی جدید

این واژه نامه هات زبان را به هم زده ست

هی شاخـــه گل به دست گرفتی دم اذان

گلدسته هات نظم اذان را به هم زده ست

ابروت نقش تازه ی اسلیمــی است کـــه

زیبایی تو«نقش جهان» را به هم زده ست

در هر  قمـــار، چشم تــو  برگ برنده ای ست

چشم تو هرچه سود و زیان را به هم زده ست

دست  از  هدایت  من  بـی دیــن  بکش! برو

موسا!صدات خواب شبان را به هم زده ست


برچسب‌ها:

بازیچه ی آهو شدن را دوست می دارم

دسته بندی : <-CategoryName->

رفتم که از دیوانه بازی دست بردارم
تا اَخم کردم مطمئن شد دوستش دارم

 
واکرد درهای قفس را گفت: مختاری!
ترجیح دادم دست روی دست بگذارم

 
بیزارم از وقتی که آزادم کند، ای وای!
روزی که خوشحالش نخواهد کرد آزارم

 
این پا و آن پا کرد گفتم دوستم دارد
اما نگو سر در نمی آورده از کارم!

 
از یال و کوپالم خجالت می کشم اما
بازیچه ی آهو شدن را دوست می دارم


با خود نشستم مو به مو یادآوری کردم
از خواب های روز در شب های بیدارم


من چای می خوردم به نوبت شعر می خواندند
تا صبح، عکس سایه و سعدی به دیوارم

 

 

 


"مهدی فرجی"


برچسب‌ها:


 

غیر شیدایی مرا داغی به پیشانی نبود
من‌که پیشانی نوشتم جز پریشانی نبود

همدمی ما بین آدم‌ها اگر می‌یافتم
آه من در سینه‌ام یک عمر زندانی نبود

دوستان رو به رو و دشمنان پشت سر
هرچه بود آیین این مردم مسلمانی نبود

خار چشم این و آن گردیدن از گردن‌کشی‌ست
دسترنج کاج‌ها غیر از پشیمانی نبود

چشم کافرکیش را با وحدت ابرو چه کار ؟
کاش این محراب را آیات شیطانی نبود

من‌که در بندم کجا ؟ میدان آزادی کجا ؟
کاش راه خانه‌ات این‌قدر طولانی نبود

 

 

 

 

"علیرضا بدیع"


برچسب‌ها:

عاشق که باشی بیت‌های محشری دارد

دسته بندی : <-CategoryName->


 

عاشق که باشی شعر شور دیگری دارد 

لیلی و مجنون قصه‌ی شیرین‌تری دارد 

 

دیوان حافظ را شبی صد دفعه می‌بوسی 

هر دفعه از آن دفعه فال بهتری دارد 

 

حتی سوالات کتاب تست کنکورت 

عاشق که باشی بیت‌های محشری دارد 

 

با خواندن بعضی غزل‌ها تازه می‌فهمی 

هر شاعری در سینه‌اش پیغمبری دارد 

 

حرف دلت را با غزل حالی کنی سخت است 

شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد 

 

 

 

 

"بهمن صباغ زاده"

 


برچسب‌ها:

حساسیت به میخک و مریم گرفته‌ای

دسته بندی : <-CategoryName->

گرفتن دست عشق

 

گیرم که مضطرب شده ای، غم گرفته‌ای

دست مرا چه خوب ، که محکم گرفته‌ای

 

به به چه گونه های تر ِ دلبرانه‌ای

گلبرگ های قرمز شبنم گرفته‌ای

 

در "های وهوی" مجلس شادانه دیدمت

کز کرده ای و نوحه ی نو دم گرفته‌ای

 

عید آمد و لباس سیاهت عوض نشد

نوروز هم عزای محرم گرفته‌ای

 

چرخی بزن زمین و زمان زیر و رو شود

شعری بخوان، دوباره که ماتم گرفته‌ای

 

از بس برای خاطر تو گل خریده ام

حساسیت به میخک و مریم گرفته‌ای

 

عشق تو هیچ وقت نرفته است از سرم

با اینکه سالهاست به هیچم گرفته‌ای

 

گاهی اگر که عشق ترا دست کم گرفت

تقصیر توست دست مرا کم گرفته‌ای

 

 

آرش شفاعی


برچسب‌ها:


 

 

تکـه یخی که عـاشـق ابــر ِ عـذاب می شود

سر قـرار عـاشـقی همیـشـه آب می شود

 

به چشم فرش زیـر پـا سقف که مبتلا شود

روز وصـالشان کسی خانه خـراب می شود

 

کـنـار قـله های غـم نخوان برای سـنـگ ها

کوه که بغض می کند سنگ،مذاب می شود

 

بـاغ پر از گُلی که شب نظر به آسـمـان کند

صبح به دیگ می رود ؛ غنچه گلاب می شود

 

چه کـرده ای تـو بـا دلم که از تو پیش دیگران

گلایه هم که می کنم شعر حساب می شود

 

 

"کاظم بهمنی"

 


برچسب‌ها:
نویسنده: مسعود نوذری | چهار شنبه 16 ارديبهشت 1394برچسب:کاظم بهمنی,اشعار کاظم بهمنی, - 19:59

دسته بندی : <-CategoryName->

 

 

پابند کفشهای سیاه سفر نشو

یا دست کم بخاط من دیرتر برو

 

دارم نگاه می کنم و حرص می خورم

امشب قشنگ تر شده ای - بیشتر نشو

 

کاری نکن که بشکنی ...اما شکسته ای

حالا شکستنی ترم از شاخه های مو

 

موضوع را عوض بکنیم از خودت بگو !

به به مبارک است :دل خوش ! لباس نو

 

دارند سور وسات عروسی می آورند

از کوچه های سرد به آغوش گرم تو



هی پا به پا نکن که بگویم سفر به خیر

مجبور نیستی که بمانی ... ولی نرو

 

 

 

 

"مهدی فرجی"


برچسب‌ها:
نویسنده: مسعود نوذری | چهار شنبه 16 ارديبهشت 1394برچسب:مهدی فرجی,اشعار مهدی فرجی,مجبور نیستی که بمانی ,,, ولی نرو,, - 19:55

آخرین مطالب

» گنجینه "هزارویک شب 1001 داستان" ( 1395/08/01 )
» شعر بمب جنون علیرضا آذر ( 1394/03/01 )
» شعر اتاق علیرضا آذر ( 1394/03/01 )
» می‌شوی آهـوی تهرانـی، می‌شوم صیاد شیرازی ( 1394/03/01 )
» صحنه... علیرضا آذر ( 1394/03/01 )
» نعنای تند/ مزّه ی اُربیت / سوء ظن! ( 1394/03/01 )
» تــو را با خــاک یکسان می کنم روزی کـــه برگردی ( 1394/03/01 )
» چون شورشی که سلطه ی خان را به هم زده ست ( 1394/02/19 )
» بازیچه ی آهو شدن را دوست می دارم ( 1394/02/19 )
» من‌که در بندم کجا ؟ میدان آزادی کجا ؟ ( 1394/02/19 )
» عاشق که باشی بیت‌های محشری دارد ( 1394/02/19 )
» حساسیت به میخک و مریم گرفته‌ای ( 1394/02/19 )
» تکـه یخی که عـاشـق ابــر ِ عـذاب می شود ( 1394/02/16 )
» دختر ِ شیخ! بهـــار آمده غم جایــز نیست ( 1394/01/09 )
» ای لب تــو قبله ی زنبورهــــای سومنـات ( 1393/12/09 )
» نشسته در حیاط و ظرف چینـی روی زانــویش ( 1393/12/09 )
» روسری فهمیده دارد صبر من سر می رود ( 1393/12/09 )
» دختر ِ سعدی! ( 1393/12/06 )
» دختر ِ فردوسی! ( 1393/12/06 )
» و من با تکیـــه بر چشم تو ثابت می کنم روزی ( 1393/12/06 )
» گفته بودی خوشت از ما نمیاید، به درک ( 1393/12/06 )
» هوایِ داغِ بندر کُش ( 1393/12/06 )
» دوباره چــرخ می‌زنــم شبیه یک الکترون ( 1393/12/06 )

لینکستان

نویسندگان

ADS

درباره ما