دسته بندی : <-CategoryName->
نرم افزار اندرویدی هزار و یک شب 1001 داستان
داستان های فوق العاده زیبای شهرزاد قصه گو را در گوشی اندرویدی خودتان بخوانید.
توضیحات : نسخه کامل و "اصلی" هزار و یک شب با گرافیکی زیبا و جذاب همراه با محیط کاربری ساده،روان و دوست داشتنی که "برای هر حکایت 1 الی چند تصویر مربوط به آن تعبیه شده است". "همچنین کلمات مشکل و نا مفهوم، در پرانتز ترجمه امروزی شده است".
_
قابلیت ها:
● قابلیت جستجوی هر حکایت.
● قابلیت اضافه کردن حکایات در لیست علاقه مندی ها.
● قابلیت تغیر فونت و انداره متون.
● قابلیت تمام صفحه کردن تصاویر موجود درحکایات.
● دارای بهترین مقاله ها و دانشنامه های مربوط به ریشه ها و تاریخ هزار و یک شب و قابلیت به اشتراک گذاری آنها.
تصاویری از محیط برنامه:
لینک خرید از پلازا: (به زودی)
لینک خرید از کندو: دانلود
برچسبها:
نویسنده: مسعود نوذری |
چهار شنبه 8 بهمن 1393برچسب:هزار و یک شب,داستان های هزار و یک شب,هزارویک شب,هزار ویک شب,هزار و یک شب 1001 داستان,داستان های شهرزاد,شهرزاد قصه قو,داستان های شهرزاد قصه گو,شهرزاد,کتاب,کتاب داستان,داستان های خیالی,داستان های تاریخی,داستان های کهن,داستان های عاشقانه زیبا,کتاب سانسور نشده هزار و یک شب,کتاب الکترونیکی هزار و یک شب,قصه های سانسور نشده شهرزاد,داستان,کتاب هزار و یک شب,کتاب الکترونیکی هزار و یک شب,25 شب هزار و یک شب,مجموعه کامل هزار و یک شب,حکایات سانسور نشده هزار و یک شب,حکایت شهرزاد و ملک,حکایت افریت,حکایت حمال و دختران,حکایت پیر وشتر,حکایت صیاد و افریت,حکایت صیاد+هزار و یک شب,شب 25 هزار و یک شب,شب24 هزار و یک شب,مقالات در مورد هزار و یک شب,تاریخچه هزار و یک شب,بهترین مقالات درباره هزار و یک شب,ریشه تاریخی هزار و یک شب,هزار و یک شب ترجمه عبداللصیف طسوجی,هزار و یک شب ترجمه عبدالصیف طسوجی,داستان های کهن ایرانی, داستان های تاریخی تخیلی, داستان های فوق العاده زیبا,هزار و یک شب+تصاویر,داستان هزار و یک شب همراه با تصویر,حکایات مصور تاریخی,هزار و یک شب+عکس,, - 22:14
دسته بندی : <-CategoryName->
ﭘﺴﺮ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯾﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰ
ﻧﺸﺴﺖ .
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﺭﻓﺖ .
ﭘﺴﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺷﮑﻼﺗﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﮔﻔﺖ 50 ﺳﻨﺖ . ﭘﺴﺮﮎ ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺩﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ
ﺷﻤﺮﺩ
ﺑﻌﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺑﺴﺘﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﺰﻫﺎ ﭘﺮﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺰ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺑﯽ
ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﮔﻔﺖ 35 : ﺳﻨﺖ
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ : (ادامه مطلب)
برچسبها:
دسته بندی : <-CategoryName->
حتما حتما بخونيد ولي جاي اشک ريختن يکم فکر کنيد ........
.
-نميخوام لطفا ديگه به اين شماره زنگ نزنيد وگرنه مجبور ميشم خطمو عوض کنم....
تلفنو قطع کردم و بلند بلند زدم زير گريه
جوري که مامانم اومد بالا و منو دي
-نازنين چت شده؟ ... (ادامه مطلب)
برچسبها:
ادامه مطلب ...
نویسنده: مسعود نوذری |
سه شنبه 6 مرداد 1393برچسب:داستان غم انگیز,داستان عاشقانه,حملات عاشقانه,تنهایی,فانتزی,داستان غم انگیز عاشقانه,داستان تنهایی,داستان,عاشقانه,عشق, - 23:52
...