عاشق که باشی بیت‌های محشری دارد

دسته بندی : <-CategoryName->


 

عاشق که باشی شعر شور دیگری دارد 

لیلی و مجنون قصه‌ی شیرین‌تری دارد 

 

دیوان حافظ را شبی صد دفعه می‌بوسی 

هر دفعه از آن دفعه فال بهتری دارد 

 

حتی سوالات کتاب تست کنکورت 

عاشق که باشی بیت‌های محشری دارد 

 

با خواندن بعضی غزل‌ها تازه می‌فهمی 

هر شاعری در سینه‌اش پیغمبری دارد 

 

حرف دلت را با غزل حالی کنی سخت است 

شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد 

 

 

 

 

"بهمن صباغ زاده"

 


برچسب‌ها:

حساسیت به میخک و مریم گرفته‌ای

دسته بندی : <-CategoryName->

گرفتن دست عشق

 

گیرم که مضطرب شده ای، غم گرفته‌ای

دست مرا چه خوب ، که محکم گرفته‌ای

 

به به چه گونه های تر ِ دلبرانه‌ای

گلبرگ های قرمز شبنم گرفته‌ای

 

در "های وهوی" مجلس شادانه دیدمت

کز کرده ای و نوحه ی نو دم گرفته‌ای

 

عید آمد و لباس سیاهت عوض نشد

نوروز هم عزای محرم گرفته‌ای

 

چرخی بزن زمین و زمان زیر و رو شود

شعری بخوان، دوباره که ماتم گرفته‌ای

 

از بس برای خاطر تو گل خریده ام

حساسیت به میخک و مریم گرفته‌ای

 

عشق تو هیچ وقت نرفته است از سرم

با اینکه سالهاست به هیچم گرفته‌ای

 

گاهی اگر که عشق ترا دست کم گرفت

تقصیر توست دست مرا کم گرفته‌ای

 

 

آرش شفاعی


برچسب‌ها:


 

 

تکـه یخی که عـاشـق ابــر ِ عـذاب می شود

سر قـرار عـاشـقی همیـشـه آب می شود

 

به چشم فرش زیـر پـا سقف که مبتلا شود

روز وصـالشان کسی خانه خـراب می شود

 

کـنـار قـله های غـم نخوان برای سـنـگ ها

کوه که بغض می کند سنگ،مذاب می شود

 

بـاغ پر از گُلی که شب نظر به آسـمـان کند

صبح به دیگ می رود ؛ غنچه گلاب می شود

 

چه کـرده ای تـو بـا دلم که از تو پیش دیگران

گلایه هم که می کنم شعر حساب می شود

 

 

"کاظم بهمنی"

 


برچسب‌ها:
نویسنده: مسعود نوذری | چهار شنبه 16 ارديبهشت 1394برچسب:کاظم بهمنی,اشعار کاظم بهمنی, - 19:59

دسته بندی : <-CategoryName->

 

 

پابند کفشهای سیاه سفر نشو

یا دست کم بخاط من دیرتر برو

 

دارم نگاه می کنم و حرص می خورم

امشب قشنگ تر شده ای - بیشتر نشو

 

کاری نکن که بشکنی ...اما شکسته ای

حالا شکستنی ترم از شاخه های مو

 

موضوع را عوض بکنیم از خودت بگو !

به به مبارک است :دل خوش ! لباس نو

 

دارند سور وسات عروسی می آورند

از کوچه های سرد به آغوش گرم تو



هی پا به پا نکن که بگویم سفر به خیر

مجبور نیستی که بمانی ... ولی نرو

 

 

 

 

"مهدی فرجی"


برچسب‌ها:
نویسنده: مسعود نوذری | چهار شنبه 16 ارديبهشت 1394برچسب:مهدی فرجی,اشعار مهدی فرجی,مجبور نیستی که بمانی ,,, ولی نرو,, - 19:55

 

 

دختر ِ شیخ!  بهـــار آمده غم جایــز نیست

به دو ابروی ِ کجت اینهمه خم جایز نیست

مهـربان باش و در ِ خانــه به  رویــم بگشا

میهمانت شده ام ظلم و ستم جایز نیست

بوسه می چسبد اگــر قوری و منقل باشد

چون لب ِ قند تو بی چایی ِ دم جایز نیست

مادرت کـاش نمی رفت زیارت، دم ِ عید

گریه و نوحه و رفتن به حرم جایز نیست

پس بزن ابر ِ سیاهی که حجابت شده است

بیشتر چهـــره برافروز کـــه کم جایـــز نیست

بیشتر باز کـن آن چاک ِ گریبــان گرچه

هرویین بیشتر از چند گرم جایز نیست

بــه من "استغفرالله" نگـــو دختر ِ خوب !

عربی حرف زدن های ِ عجم جایز نیست

تار ِ  مویت  بده  بنوازم و خود مست برقص

غیر از این موسم ِ نوروزی ِ جم جایز نیست

آسمان رقص و زمین رقص، چه کس گفته حرام؟!

خرده  بر  حضرت ِ  بابای ِ  کــرم  جایـــز  نیست

عشق بی معنـی و تــو سنگدل و من دلسرد

شده است و شده ای و شده ام جایز نیست

هرچــه گفتم بپذیــــر و دل ِ من را نشکن

نه و نه گفتن پشت ِ سر ِ هم جایز نیست

آمدم خاستگاری، غزلـــم مهــــر ِ تو باد

جز جواب "بله" با اهل ِ قلم جایز نیست

 

شهراد میدری


برچسب‌ها:

ای لب تــو قبله ی زنبورهــــای سومنـات

خنده ات اعجاز شهناز است در کرد بیات

مطلع یک مثنویِ هفت مَن زیبایی ات

ابــــروانت، فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلات

من انار و حافظ آوردم، تو هـــم چایـــی بریز

آی می چسبد شب یلدا هل و چایی نبات

جنگل آشوب من ای آهوی کوهستان شعر

این گـوزن پیــر را بیـــــچاره کرده خنده هات

می رود، بومی کشد، شلیک، مرغی می پرد

گردنش خــم مــی شود، آرام می افتد به پات

گرده اش می سوزد و پلکش که سنگین می شود

می کشد آهـــی، کـه آهــو... جان جنگل به فدات

سروها قد مـــی کشند از داغــــی خــون گوزن

عشق قل قل می زند از چشمه ها و بعد، کات:

پوستش را پوستین کـرده زنــی در نخـــجوان

شاخ هایش دسته ی چاقوی مردی در هرات

 

حامد عسکری


برچسب‌ها:

نشسته در حیاط و ظرف چینـی روی زانــویش

اناری بر لبش گل کرده سنجاقی به گیسویش

قناری های این اطراف را بی بال و پر کرده

صدای  نازک  برخورد  چینـی  با  النگویش

مضاعف می کند زیبایی اش را گوشوار آنسان

کـــه در باغــی درختــی مهــربان را  آلبالویش

کســوف  ماه  رخ  داده ست  یا  بالا بلای  من

به روی چهره پاشیده است از ابریشم مویش؟

اگــر پیــچ امین الدوله بودم می توانستم

کمی از ساقه هایم را ببندم دور بازویش

تـو را از من جدا کردند هر باری به ترفندی

یکی با خنده تلخش یکی با برق چاقویش

قضاوت می کند تاریـــخ بیـــن خان ده با من

که از من شعر می ماند و از او باغ گردویش

رعیت زاده  بودم  دخترش  را  خان نداد  و  من

هزاران زخم در دل داشتم این زخم هم رویش

 

حامد عسکری


برچسب‌ها:

 

روسری فهمیده دارد صبر من سر می رود

نم نم و بــا نــاز هی دارد  عقب تر می رود

دست نامریی ِ باد و دسته های تار مو

وای این نامرد با آنها چه بد ور می رود

می زنی لبخند و بیش از پیش خوشگل می شوی

اختیــــار  ایـن  دلــم  از  دست  مــن  در  مـی رود

واژه های شعر من کم کم سبک تر می شوند

این غــزل دارد بـه سمت سبک دیگـــر می رود

پــا شدی.... انــگار بــر پــا شد قیامت در دلم

رفتی و گفتم ببین ملعون چه محشر می رود

ابـروانت مـی شود یــادآور " هشتاد و هشت"

چشم هایت باز سمت " فتنه " و شر می رود

گــر تــو را ای فتنـه ، شیـخ شهر ننمایـد مهار

مثل ایمــــان مــن ، امنیت ز کشـــور می رود

اهــل نفــرین نیستم امـــا خدا لعنت کنــد

آنکه را یک روز همراهت به محضر می رود...


برچسب‌ها:

دختر ِ سعدی!

دسته بندی : <-CategoryName->

 

نامه نوشتن

 

دختر ِ سعدی! هلاک ِ بوسه ای شیرازی ام

آنقدر مســـــــتم که حتا با لبی هم رازی ام

تا که بابا "مشــرف الدین" برنگشته زود باش

کمتر از اینها بده با خنده هـــــــایت بازی ام

مادرت من را نبیند پشــــــت ِ در، بد میشود

رویگردان از "اتابــــک خان" و حکم ِ قاضی ام

خنجر ابرو! چشمهـــــایت غارت ِ قوم ِ مغول

زخمی از ناز ِ تو و مغلــــوب ِ مژگان تازی ام

خانده ام رقص ِ تو را در بوستان ِ شیخ اجل

عاشق ِ پروانگی های ِ تو و طنــــــــازی ام

نیست همرنگ ِ لبانت در گلســـــــتان ِ انار

با فقط یک باب از بوسیــدنت هم راضی ام

مثل ِ بابای ِ تو من هم کار و بارم شاعری ست

تکه نانی دارم و اهـــــــل ِ غزلپـــــردازی ام

اهل ِ این دوره که نه، از قرن ِ دوری آمـــدم

ساکن ِ آینده و برگشـــته سوی ِ ماضی ام

من همین هستم که می بینی: زلال و ساده دل

خســـته از هرچــه ریا و هرچـــه ظاهر سازی ام

این غزل تقدیم ِ تو، با من عروسی میکنی؟

ای فدااااااای ِ "بله" ی ِ تو دلبر ِ شیرازی ام!

 


برچسب‌ها:

دختر ِ فردوسی!

دسته بندی : <-CategoryName->

 

 

 

 

دختر ِ فردوسی! از مشرق انار آورده ام

یک سبد شاتوت ِ ســرخ ِ آبدار آورده ام

نازدخت ِ پیرهن طوسی ِ طوس ِ باستان!

مخمــل ِ رنگیــن کمـــان ِ زرنگار آورده ام

دست ِ باد است این که دارد میزند بر در کلون

همزمان با سـاز ِ باران،  من سه تار آورده ام

سرد ِ سرد است آتشی روشن کن از خندیدنت

هیمه هیمه بوســـه های ِ بی شمــار آورده ام

دم کن از چای ِ بخارا استکانی، خسته ام

قند ِ ایران ِ  کهـــن  از  قندهــــار  آورده ام

نیستم از گزمه های ِ غزنوی، آسوده باش

شاعـــری تنهایـــم و جان را قمار آورده ام

سی پر ِ سیمرغ از سی سال رنج ِ پارسی

چند بـــرگ ِ شاهنــامـه، شاهکار آورده ام

زابلستانی، تهمتن زاده ای، بهمـن رخی

چشمه ای رویین تن از اسفندیار آورده ام

جای ِ هر بیتی که دینار ِ طلایش نقره شد

سهــم ِ بابا زر از انگــــور ِ خمـــار آورده ام

تا پس از این ها بگردم دور ِ قد و قامتت

کهکشانی عشق بر روی مدار آورده ام

از هزار و چند سال ِ بعد برگشتم قدیم

یک دل ِ جا مانده در گرد و غبار آورده ام

خشتی از دیوارتان ترسم که بردارد ترک

بر در ِ چوبــی تان از بس فشار آورده ام

می پذیری بعد از این یار ِ وفادارت شوم؟

این غزل را هم به رسم ِ یادگار آورده ام

 

شهراد میدری


برچسب‌ها:

 

 

...و من با تکیـــه بر چشم تو ثابت می کنم روزی

که دنیا گردش سیبی است ، کز دست خدا افتاد


برچسب‌ها:
نویسنده: مسعود نوذری | چهار شنبه 6 اسفند 1393برچسب:جملات عاشقانه,تکه شعر های عاشقانه, جملات زیبا و احساسی,جملات طعنه آمیز عاشقانه, - 22:45

آخرین مطالب

» گنجینه "هزارویک شب 1001 داستان" ( 1395/08/01 )
» شعر بمب جنون علیرضا آذر ( 1394/03/01 )
» شعر اتاق علیرضا آذر ( 1394/03/01 )
» می‌شوی آهـوی تهرانـی، می‌شوم صیاد شیرازی ( 1394/03/01 )
» صحنه... علیرضا آذر ( 1394/03/01 )
» نعنای تند/ مزّه ی اُربیت / سوء ظن! ( 1394/03/01 )
» تــو را با خــاک یکسان می کنم روزی کـــه برگردی ( 1394/03/01 )
» چون شورشی که سلطه ی خان را به هم زده ست ( 1394/02/19 )
» بازیچه ی آهو شدن را دوست می دارم ( 1394/02/19 )
» من‌که در بندم کجا ؟ میدان آزادی کجا ؟ ( 1394/02/19 )
» عاشق که باشی بیت‌های محشری دارد ( 1394/02/19 )
» حساسیت به میخک و مریم گرفته‌ای ( 1394/02/19 )
» تکـه یخی که عـاشـق ابــر ِ عـذاب می شود ( 1394/02/16 )
» دختر ِ شیخ! بهـــار آمده غم جایــز نیست ( 1394/01/09 )
» ای لب تــو قبله ی زنبورهــــای سومنـات ( 1393/12/09 )
» نشسته در حیاط و ظرف چینـی روی زانــویش ( 1393/12/09 )
» روسری فهمیده دارد صبر من سر می رود ( 1393/12/09 )
» دختر ِ سعدی! ( 1393/12/06 )
» دختر ِ فردوسی! ( 1393/12/06 )
» و من با تکیـــه بر چشم تو ثابت می کنم روزی ( 1393/12/06 )
» گفته بودی خوشت از ما نمیاید، به درک ( 1393/12/06 )
» هوایِ داغِ بندر کُش ( 1393/12/06 )
» دوباره چــرخ می‌زنــم شبیه یک الکترون ( 1393/12/06 )
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد

لینکستان

نویسندگان

ADS

درباره ما